English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (6846 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
titlist U دارای عنوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
Other Matches
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
names U عنوان ها
headwords U عنوان
head line U عنوان
headline U عنوان
headword U عنوان
title U عنوان
ground U عنوان
title U عنوان
titles U عنوان
titles U عنوان ها
printed U عنوان و..
prints U عنوان و..
subjects U عنوان ها
topic U عنوان
subject [topic] U عنوان
headlines U عنوان
rubrics U عنوان
appellative U عنوان
topics U عنوان ها
rubric U عنوان
life peers U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
print U عنوان و..
captions U عنوان
life peer U عنوان
caption U عنوان
epithets U عنوان
headings U عنوان
capitulary U عنوان
name U عنوان
epithet U عنوان
themes U عنوان ها
heading U عنوان
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
brands U عنوان تجارتی
berth U کسب عنوان
guize U روبند عنوان
start of heading U شروع عنوان
intitule U عنوان دادن به
doctorates U عنوان دکتری
berthed U کسب عنوان
berthing U کسب عنوان
berths U کسب عنوان
doctorate U عنوان دکتری
in a topic form U بصورت عنوان
possessory title U عنوان مالکیت
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
brand U عنوان تجارتی
appropriation title U عنوان سپرده
branding U عنوان تجارتی
superscrible U عنوان روی
untitled U بدون عنوان
on loan U به عنوان قرض
surname U لقب عنوان
surnames U لقب عنوان
captions U عنوان دادن
caption U عنوان دادن
head U عنوان مبحث
the hoy f. U عنوان پاپ
head U سالار عنوان
for example U به عنوان مثال
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
honorifics U عنوان تجلیلی
honorific U عنوان تجلیلی
exercise term U عنوان مانور
message heading U عنوان پیام
naturals U حرکت در عنوان
heading U عنوان گذاری
natural U حرکت در عنوان
nowise U به هیچ عنوان
headings U عنوان سرصفحه
headings U عنوان گذاری
topics U عنوان سرفصل
topic U عنوان سرفصل
heading U عنوان سرصفحه
appropriation title U عنوان اعتبار
language U برنامهای که به عنوان مترجم
lord U عنوان لردی دادن به
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
title page U صفحه عنوان کتاب
title block U قسمت عنوان نامه
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
misdirection U گمراهی عنوان غلط
superscription U عنوان روی پاکت
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
clinching U کسب عنوان قهرمانی
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
title U واگذارکردن عنوان دادن به
title U دارنده عنوان قهرمانی
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
donna U عنوان مودبانه بانوان
short title U عنوان کوتاه شده
titles U دارنده عنوان قهرمانی
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
lords U عنوان لردی دادن به
subhead U عنوان فرعی مقاله
subhead U عنوان جزء یا فرعی
clinch U کسب عنوان قهرمانی
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
clinched U کسب عنوان قهرمانی
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
clinches U کسب عنوان قهرمانی
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
heading U سمت سینه ناو عنوان
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
headings U عنوان یا نام متن در فایل
headings U سمت سینه ناو عنوان
heading U عنوان یا نام متن در فایل
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
Recent search history Forum search
1olivine
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1ماست چی معنی دارد
2single gas
2single gas
1to as
1زنه شوهر دار
1offshoring
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com